2- خاتمی
سید محمد خاتمی، از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و کاندیدای این تشکل سیاسی در انتخابات سال 1376 توانست با رای 20 میلیونی بر کاندیدای جناح راست سنتی یعنی حجتالاسلام ناطق نوری پیروز شده و پنجمین رئیسجمهور ایران باشد.
وی که با شعار تقویت جامعه مدنی در انتخابات به پیروزی رسید، در آغاز کار و برای گرفتن رای اعتماد وزیراناش با مجلس پنجم با اکثریت راست سنتی، مواجه بود.
خاتمی در چینش اعضای کابینه با بهینه سازی تیم اقتصادی دولت هاشمی به ترکیب جهانگیری در وزارت صنایع و معادن، زنگنه در وزارت نفت، نمازی در وزارت اقتصاد و دارایی، حاجی در وزارت تعاون، حجتی در وزارت راه، کمالی در وزارت کار و بیطرف در راس وزارت نیرو رسید. نوربخش در راس بانک مرکزی باقی ماند و نجفی هم عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت اول سید محمد خاتمی انتخاب شد.
اما وضعیت در وزارتخانههای فرهنگی، سیاسی متفاوت بود. عبدالله نوری، وزیر کشور دولت اول هاشمی رفسنجانی به عنوان وزیر کشور، عطاالله مهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مصطفی معین به عنوان وزیر علوم دولت سیدمحمد خاتمی معرفی شدند که به نوعی میتوان این سه وزیر را، جنجالیترین وزرای سید محمد خاتمی در دولت اول نامید. در این بین عطاالله مهاجرانی و عبدالله نوری توسط مجلس پنجم استیضاح شده و به ترتیب مسجد جامعی و موسوی لاری جایگزین آنها شدند تا از نگاه راست گرایان، زهر کابینه خاتمی گرفته شود.البته توجه داشته باشیم، در کابینه اول سید محمد خاتمی بودند وزیرانی که یا مشی سیاسی نزدیک به راست سنتی داشتند یا کلا از مشی سیاسی خاصی تبعیت نمیکردند یا حداقل افرادی تندرو در حوزه سیاست شناخته نمیشدند.
سیاست و خط مشی دولت خاتمی، ظاهرا اصلاحات بود و شعار توسعه سیاسی با شدت بیشتری در دوره اول ریاستجمهوری وی سرداده میشد.
با روی کار آمدن مجلس ششم در سال 78، اکثریت مجلس از نظر سیاسی با دولت همگام شد تا فضا برای پیشبرد اهداف دولت فراهم شود.
مرگ در فضای سیاسی و تحول اقتصادی یکی از اصلیترین سیاستهای دولت به خصوص در چهارسال اول بود که البته با حواشی گوناگونی همراه شد. بههرحال برخی رویکردهای دولت خاتمی، واکنشهای تندی نیز در پی داشت.
چندی پیش، علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس در گفتوگویی، دوره اصلاحات را دوره پاسخگویی مسوولان دربرابر مردم توصیف میکند. در آن دوره انتقاد از دولت و مسوولان باب شد.دولت اول سید محمد خاتمی مدعی بود در عرصه سیاست خارجی به دنبال تنشزدایی است.
از نظر اقتصادی، دولت اول خاتمی با تنگناهایی روبهرو بود. کاهش قیمت نفت تا مرز 8 دلار، درآمد ارزی دولت را به شدت تنزل داده و کشور را به مرز بحران کشیده بود؛ البته سرانجام سیاست کاهش تولید نفت اوپک، سیر صعودی قیمت نفت را به همراه داشت.
یکی از رویههای دو دولت، حرکت در جهت اصلاحات اقتصادی بود که در این زمینه به برخی موفقیتها نیز دست پیدا کرد. سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور که اسفند ماه سال 78 از ادغام دو سازمان امور اداری و استخدامی کشور (سابق) و سازمان برنامه و بودجه (سابق) به وجود آمده بود، با حضور ستاری فر توانست به جایگاه قابل توجهی برای برنامهریزی برسد. تهیه سند چشمانداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، یکی از دستاوردهای این سازمان بود که پس از امضای رهبر انقلاب، اجرایی شد. هرچند پس از آن، دولت نهم به اجرای آن و پیشگرفتن سیاستهای در نظر گرفته شده در این برنامه بی اهمیتی کرد.
یکی دیگر از سیاستهای اقتصادی سید محمد خاتمی، یکسان سازی نرخ ارز بود که به اعتقاد برخی این مساله جلوی بسیاری از رانتها گرفت که معمولا بدین شکل ایجاد میشد. از سوی دیگر، برخی منتقدان اقتصادی دولت معتقدند دولت وی در ایجاد انضباط مالی چندان موفق عمل نکرده است.
خاتمی پس از پایان دوره اول ریاستجمهوریاش، در سال 80 برای دومین بار به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد.کابینه دوم سید محمد خاتمی، حدود 9 تغییر نسبت به کابینه اول داشت که بهنظر میرسد اضافه شدن طهماسب مظاهری به وزارت اقتصاد، اسحاق جهانگیری به وزارت صنایع و معادن و همچنین حضور ستاری فر در راس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، موتور اقتصادی دولت را به نظر میرسید پرشتابتر کرد.
خاتمی در دیگر پستهای کابینه نیز با درکی که در چهار سال ریاستجمهوری از شرایط کشور بهدست آورده بود، کابینهای اجرایی برای پیشبرد امور کشور به کار گماشت.در دولت دوم وی، رشد درآمدهای نفتی از یک سو و کارنامه سازمان مدیریت و برنامهریزی باعث شد از نظر شاخصهای اقتصادی، کارنامه نسبتا رو به رشدی ثبت شود. بنابر برخی آمارها رشد اقتصادی به 7درصد رسید از یک سو و صندوق ذخیره ارزی ، تشکیل شد.
در حوزه فرهنگ و هنر نیز، تفسیر عملکرد دولت بر اساس زاویه دید منتقدان وموافقان متفاوت است. عدهای از دولت خاتمی برای ایجاد فضای فرهنگی که با رشد رسانهای کشور و هنری و غیره همراه بود، راضیاند و عدهای معتقدند دولت خاتمی حوزههای فرهنگی را به آشفتگی و ولنگاری کشاند.
3- احمدی نژاد پس از پایان دولت اصلاحات، انتخابات دوره نهم ریاستجمهوری در شرایطی برگزار شد که از طیفهای مختلف سیاسی کشور کاندیداهایی در انتخابات وجود داشتند ولی در نهایت این محمود احمدینژاد بود که با پیروزی بر اکبر هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات به عنوان رئیسجمهور دوره نهم لقب گرفت. اولین دوره چهار ساله محمود احمدینژاد را میتوان به دوره تغییر بسیاری از مناسبات جاری دولت و زمان ثبت بسیاری از «ترینها» در تاریخ سیاسی ایران نامید. این تغییر از ترکیب وزرای کابینه و تغییر شیوه سفرهای هیات دولت وجود داشت تا تغییر در لحن دیپلماتیک رئیسجمهور و تعداد وزرای برکنار شده، تعداد وزرای رای اعتماد نگرفته و ...! احمدی نژاد افرادی را برای حضور در کابینه اول خود انتخاب کرده بود که مجموعه سابقه وزارت آنها در دولتهای جمهوری اسلامی ایران هشت سال بود. این در حالی است که این عدد در چهار کابینه قبلی بین 50 تا 100 سال است. البته طبیعی است یک دولت اصولگرا از وزرای دستگاههای سیاسی و فرهنگی کابینههای قبلی به خصوص کابینه دولت اصلاحات استفاده نکند ولی استفاده نکردن از برخی ظرفیتهای مدیریتی اقتصادی کشور که معمولا در دولتهای مختلف حضور داشته و خط و ربط سیاسی چندانی هم نداشتند موضوع جدیدی بود. احمدینژاد در انتخابات، شعار مبارزه با مفاسد، آوردن پول نفت بر سر سفره مردم و عدالت را داده بود و به این سبب، کل تیم اقتصادی دولت به جز رئیس کل بانک مرکزی را تغییر داد که البته او نیز دو سال بیشتر در پست خود باقی نماند و جای خود را در سال 86 به طهماسب مظاهری داد. در همین سال، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور نیز توسط دولت منحل شد. احمدینژاد انحلال این سازمان را برگرفته از اندیشه شهیدرجایی میدانست. همزمانی تشکیل دولت نهم با مجلس هفتم که اکثریتی اصولگرا داشت، تحلیل دو سال آرام برای دولت تا انتخابات مجلس هشتم را در ذهن متبادر میکرد ولی این اشتباهترین پیشبینی از روابط دولت احمدینژاد و مجلس هفتم بود. چهار نفر از افراد پیشنهادی احمدینژاد، موفق به اخذ رای اعتماد از نمایندگان مجلس هفتم نشدند. این اولین بار در تاریخ انقلاب است که کابینه معرفی شده توسط رئیسجمهور بهطور کامل رای اعتماد نمیگیرد. حتی کابینهای که سید محمد خاتمی به مجلس پنجم که اکثریتی از جناح مخالف داشت نیز به صورت کامل رای اعتماد گرفت ولی کابینه معرفی شده احمدینژاد به مجلس اصولگرای هفتم نتوانست به صورت کامل رای اعتماد بگیرد. اما این پایان هیاهوی انتخاب اعضای کابینه نبود، زیرا دو وزیر بعدی پیشنهادی احمدینژاد برای وزارت نفت نیز موفق به کسب رای اعتماد از مجلس هفتم نشدند. در این مدت خود احمدینژاد سرپرستی این وزارتخانه را به عهده داشت ولی طبق قانون اساسی وی بیش از سه ماه نمیتوانست سرپرست بماند. در نهایت چهارمین وزیر پیشنهادی نفت موفق به اخذ رای اعتماد از مجلس هفتم شد. اما در این روز هم تکلیف کابینه اولیه یکسره نشده و این روز پایان حضور احمدینژاد در مجلس برای دفاع از وزرای پیشنهادی نبود، چرا که تا پایان عمر دولت نهم این دولت بیش از 10 جابهجایی داشت. در آخرین روزهای عمر دولت نهم و در فاصله هشت روز تا تشکیل دولت دهم، احمدینژاد حکم عزل صفارهرندی را بهدلیل اعتراض وی نسبت به اعلام خبر معاون اولی مشایی و خودداری احمدینژاد از عزل مشایی با وجود نامه رهبری صادر کرد. بعدها گفتند تعداد وزیرانی که در روزهای آخر دولت عزل شده بودند چهار نفر هستند ولی در پایگاه اطلاعرسانی دولت تنها نام وزیر وقت اطلاعات یعنی غلامحسین محسنی اژهای دیده میشد. دلیل این تصمیم، از نصاب افتادن دولت در صورت تحقق این جابهجاییها بود ولی صفار هرندی در نامهای به احمدینژاد اعلام کرد استعفا میدهد ولی برای جلوگیری از حد نصاب افتادن دولت، در این هشت روز بر سر کارش حاضر نمیشود. علاوه بر مشکلات تغییرات گسترده احمدینژاد در کابینه دولت نهم، ابلاغ نکردن بودجه در زمان مشخص طبق روال سالانه به مجلس نیز یکی دیگر از نکاتی بود که به اختلافات دولت و مجلس رقم زد.بدون تردید دولت نهم احمدی نژاد، پرحاشیهترین کابینه بعد از انقلاب است. او بیشترین حجم برخوردهای حاشیهای را نهتنها با مخالفان خود بلکه با مجلس هفتم و هشتم اصولگرا داشت. از نظر درآمدزایی، دوره نهم ریاستجمهوری یکی از طلاییترین دوران تاریخی ایران در جذب درآمد نفت است. یکی از انتقادات مهم منتقدان محمود احمدینژاد نیز نحوه هزینهکردن این درآمدهای نفتی است. آنان معتقدند این درآمد نفتی باید جذب صندوق ذخیره ارزی میشد تا در مواقع حساس، یاریرسان دولت باشد. افزایش حجم نقدینگی یکی از انتقادهای بزرگ اقتصاددانان نسبت به دولت اول احمدینژاد است. آنان معتقدند، تزریق نقدینگی به اقتصاد کشور در دوره اول دولت بدون در نظر گرفتن جوانب این تصمیم و فقط برای رفع مشکلات و پیشبرد طرحها به صورت کوتاه مدت صورت گرفته و در بلندمدت، اثرات این تصمیم با افزایش تورم به اقتصاد کشور ضربه میزند. در طول چهار سال اول دولت احمدی نژاد، حدود 50 اقتصاددان کشور نسبت به تبعات مسیری که احمدینژاد در حوزه اقتصاد در پیش گرفته است به وی هشدار دادند ولی این هشدارها هیچ تاثیری در فعالیت احمدینژاد نداشت. از این انتقادات در سطح اقتصاد کلان که بگذریم، سفرهای استانی فراوان احمدینژاد است که یکی از نقاط قوت فعالیت وی بود. جلسات هیات دولت در مرکز استانها و بررسی مشکلات استان توسط هیات دولت در آن استان، باعث میشد، مشکلات استانها و شهرها به خاطر دوری مسافت با پایتخت از دید وزرای مملکت پنهان نماند.البته ناگفته نماند بسیاری از نمایندگان مجلس نسبت به اجرایی نشدن مصوبات استانی در استان و شهرستان خود گلهمندند. در بسیاری از موارد نیز حق با آنهاست زیرا کم نیست مصوبات استانی هیات دولت که در کشوی میزهای استانداریها و ادارات خاک میخورد. از نظر سیاسی، چهار سال اول دولت احمدینژاد هرچند با برخی اختلافهای دولت و مجلس و همچنین انتقادات شدید اصلاح طلبان به وضعیت اداره کشور توسط احمدینژاد همراه بود ولی اصولگرایان، همچنان به حمایت سیاسی خود از وی ادامه دادند. رسانههای اصولگرا نیز، همواره حمایت تمام قدی از وی داشته و دولت او را پرکارترین دولت تاریخ میدانستند.انتخابات جنجالی 88 در پایان دولت نهم، دوباره احمدینژاد را برای یک دوره چهار ساله به عنوان رئیسجمهور ایران معرفی کرد اما دوره دوم احمدینژاد از بسیاری از جهات با دوره اول متفاوت بود. احمدی نژاد کابینه دوم خود را در شرایطی به مجلس معرفی کرد که تنها نام شش وزیر از کابینه دولت نهم در کابینه دهم مشاهده میشد که دو نفر از این شش نفر نیز این بار در وزارتخانههای دیگری نسبت به دولت نهم معرفی شده بودند.از نظر اقتصادی، این دوره با تصویب نهایی و آغاز یکی از طرحهای تاریخی اقتصاد ایران یعنی «هدفمندسازی یارانهها» آغاز شد. همزمان در عرصه جهانی، مذاکرات هستهای ایران و گروه 1 + 5 در حال انجام بود و آمریکا فشارهایش را علیه ایران برای شکستن مقاومت کشورمان بر سر مساله هستهای شدت بخشیده بود. همزمان با تنگتر شدن حلقه تحریمها، در فضای داخلی کشور نیز التهابهای سیاسی شکل گرفت.موضوع مربوط به تمکین نکردن احمدینژاد از دستور رهبر انقلاب در جلوگیری از عزل وزیر اطلاعات و ابقای وی در این سمت بود. احمدینژاد 11 روز خانهنشین شد که این 11 روز خانهنشینی احمدی نژاد، برای او 11 روز تاخیر در اطاعت از دستور رهبری ثبت شد.این برای دومین بار بود که محمود احمدینژاد، توصیههای مطرح شده از سوی رهبری معظم انقلاب را با تاخیر اجرا میکرد ولی این بار فضای سیاسی کشور آماده انفجار علیه وی بود.در این میان بزرگترین حامیان احمدینژاد هم دیگر رمقی برای حمایت از وی نداشتند. آیتالله مصباح در یک سخنرانی اعلام کرد، احمدینژاد حتما سحر شده است.هرچند این خانهنشینی 11روزی به پایان رسید، ولی جریانی در دل دولت جمهوری اسلامی پایهگذاری کرد که محافل سیاسی از آن با نام جریان انحرافی نام برده و «اسفندیاررحیممشایی» را به عنوان رئیس دفتر احمدینژاد لیدر و کانون این انحراف میدانند. این مساله، تیغ نمایندگان مجلس را برای انتقاد از دولت تیزتر کرده و فراکسیون انقلاب اسلامی را که از بین حامیان دولت در مجلس تشکیل شده بود و همیشه به حمایت از دولت میپرداخت مجبور به سکوت کرد. نامه سوال از رئیسجمهور، در مجلس امضا شده و تحویل هیات رئیسه شد. طرح سوال از رئیسجمهور در 30 سال گذشته در نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی در هشت دوره مجلس سابقه نداشته است و روسای جمهور هیچگاه مورد سوال نمایندگان مجلس واقع نشدند.از سوی دیگر، افشای اختلاس 3 هزار میلیاردتومانی یک بار دیگر به وجود فساد در دل دولت شهادت داد و بزرگترین اختلاس تاریخ کشور در دولتی که با شعار مبارزه با فساد بر سر کار آمده بود صورت گرفت. از سوی دیگر، قوه قضائیه برخورد با جریان انحرافی را آغاز کرد. یکی از کارکنان نهاد ریاستجمهوری و چند تن از مدیران مناطق آزاد کشور بازداشت شدند.بدون تردید، علنی شدن انحراف در مغز دولت یعنی نهاد ریاستجمهوری نیز یکی از همان «ترینهای» ویژه در تاریخ انقلاب است. جالبتر آن که رئیسجمهور، حاضر نیست از حمایت تمام قد خود از مشایی دست بکشد و هرکسی به نحوی انتقادی به مشایی وارد کند، به سرعت از دولت اخراج خواهد شد.در ادامه بازداشت اعضای حلقه انحرافی، چندی قبل و در حالی که رئیسجمهور در نیویورک به سر میبرد، علی اکبر جوانفکر، مشاور رسانهای احمدینژاد و مدیرعامل خبرگزاری ایرنا برای گذراندن دوران محکومیت خود بازداشت شد.با در نظر گرفتن جمیع این مسائل، این جمعبندی بهدست میآید که احمدینژاد از نظر سیاسی در دوره دوم ریاستجمهوریاش در لغزندهترین حالت ممکن است. شاید اگر تدبیرهای ویژه در کار نبود، تاکنون استیضاح وی نیز در مجلس نهایی شده بود. از نظر اقتصادی نیز، به تدریج از مهر ماه سال90 نوسانات شدید قیمت دلار و طلا در بازار ایران آغاز شد. این نوسانات که نشاندهنده کاهش «ارزش پول ملی» است، حجم انتقادات اقتصادی به احمدینژاد را افزایش داد.در مجموع، با مقایسه دو دولت احمدینژاد این نتیجه بهدست میآید که احمدینژاد از نظر حمایتهای سیاسی در دولت اولاش، شرایطی به مراتب مطلوبتر داشت که از این نظر در دولت دوم به لغزندهترین وضع ممکن رسیده است.اما با مقایسه شخص احمدینژاد در دو دوره، به نظر میرسد اشراف وی نسبت به اداره کشور در دوره دوم بسیار بیشتر شده است.وی در دوره دوم ریاستاش از سال 90 به بعد، از اجرای تصمیمات شلیکی و برخی سخنان حاشیه ساز فاصله گرفته است. در این مدت، ثبات کابینه وی نیز بیشتر شده و از برکناریهای سریع و ضربتی دیگر خبری نیست که بهنظر میرسد جمیع این مسائل، نشانه این است که وی در دو سال پایانی خود عمق نگاه بهتری نسبت به اداره کشور بهدست آورده است.