گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضوی
جریان شیخیه و اخباریون در مشهد فعال هستند
حجت الاسلام والمسلمین دکتر مرتضوی با اشاره به رشد تفکر اخباری گری در مشهد گفت: الآن در مشهد دو جریان مهم در حال فعالیتند. یکی از آنها شیخیه و دیگری اخباریها هستند که البته شیخیه با اخباری فرق دارد. اینها الآن یک جریان فرهنگی قوی و تأثیرگذار هستند.
دوره صفویه اولین روابط دیپلماتیک ما با غرب برقرار شد
من سال 52 وارد حوزه مشهد شدم. سال 62 به قم رفتم و سال 70 به مشهد بازگشتم. اطلاعاتی که از مشهد دارم مربوط به این دوره است. دربار? جریانشناسی حوزه چند تقسیم میتوان ارائه کرد: جریانهای فکری فرهنگی، جریانهای علمی و جریانهای سیاسی. جریانهای اقتصادی که عموماً خارج از بحث است.
قبل از ورود به بحث پیشینهای از ارتباط با غرب عرض کنم. ما حدود 4 قرن است که با غرب ارتباط داریم. در دوره صفویه اولین روابط دیپلماتیک ما با غرب برقرار شد. یکی از آثار مثبت صفویه این بود که توانستند حکومت ملوکالطوایفی را در کشور از بین ببرند و یک حکومت متمرکز با اندیشه دینی تأسیس کنند. اینکه پایبندی آنها به دین چقدر بوده است جای بحث ما نیست. در کنار این حکومت، حکومت
استعمار در 200 سال اخیر نظر خاصی نسبت به علما داشته و دو جریان فکری را راه انداخته است
قدرتمند دینی دیگری وجود دارد به نام عثمانی. عثمانیان بر تمام دنیای اسلام حکومت میکردند بهجز منطقه ایران. امپراتوری عثمانی با فتح جنگهای صلیبی به دست سلطان محمد عثمانی و شکست امپراتوری روم را به وجود آمد. غرب در یک نقش منفی سعی میکرد همیشه بین ما و عثمانی درگیری ایجاد کند تا هر دو را تضعیف کند.
غرب در درگیریها و جنگهای مذهبی که بین صفویه و عثمانیه اتفاق افتاد نقش اساسی داشت.همچنان که امروز داعش را سازماندهی میکنند. ریشه فکری برخی از رفتارهای داعش در منابع اهلسنت هست اما اینکه این اختلافات را به جریان سیاسی تبدیل کنیم، آنها را مسلح کنیم و امکاناتی در اختیارشان بگذاریم و با حکومتها درگیر کنیم فقط کار استعمار است. مثلاً یکی از افکار داعش این است که مخالفت و کشتن شیعه را جایز میداند، حتی این کار را مجوزی برای رفتن به بهشت میداند. این افکار متعلق به امروز نیست و در تاریخ هست.
استعمار، علما را به سیاست بدبین کرد
استعمار در 200 سال اخیر نظر خاصی نسبت به علما داشته و دو جریان فکری را راه انداخته است استعمار با یک تلاش حسابشده مسلمانها، بهخصوص شیعه را نسبت به سیاست بدبین کرده است. آنها سیاست را چیز کثیفی نشان دادهاند. این نگاه را حتی در سطح مرجعیت بالابردهاند؛ به این معنا که سیاست با دین سازگاری ندارد. آثار این نوع تفکر را بعد از مشروطه تا انقلاب اسلامی بهوضوح میتوان دید.
قبل از انقلاب اگر میخواستند آخوندی را خراب کنند و عدالتش را زیر سؤال ببرند که حتی نتواند امامت جماعت یک مسجد را هم به دست بگیرد میگفتند «سیاسی است» و این اتهام کافی بود. امام در پیام منشور روحانیت به این مطلب اشاره میکند. این جریان در حوزههای علمیه تأثیر فراوانی گذاشته است. بهقدری کارکردهاند که برخی باورشان شده است که واقعاً سیاست با دین منافات دارد.
سیاست پدرسوختگی نیست
وقتی قرار شد امام در سال 43 از زندان بیرون بیاید، پاکروان (رئیس ساواک) از طرف شاه میرود تا با امام ملاقات کند. این خاطره را خود امام نقل میکند. پاکروان به امام میگوید من مأمورم از طرف اعلیحضرت آزادی شما را اعلام کنم. در ضمن میخواهم چیزی بگویم. ازجمله نصیحتهایی که به امام میکند این است که؛ وقتی بیرون رفتید در سیاست دخالت نکنید، سیاست کثیف است، سیاست چنین و چنان است. بعد آخر میگوید: سیاست یعنی پدرسوختگی و این با شأن مرجعیت سازگاری ندارد. امام میگوید من هم به او گفتم سیاست به این معنا نیست.
این ترفند استعمار در دنیای اسلام به ثمر نشست؛ لذا در آستانه پیروزی انقلاب، مشکل تاریخی ما این بود که برخی علما، دیر به صحنه آمدند. الآن هم آسیب جدیمان همین است یعنی باز به دلیل عملکرد سیاسیون و اینکه اکثر مذهبیهایمان تصویر درستی از حکومت دینی ندارند، ازجمله بخشی از روحانیت که چنین ذهنیتی دارند و تصور میکنند که حکومت دینی حکومتی است که در آن هیچ اشتباهی اتفاق نیفتد خودشان را کنار کشیدند و متأسفانه این مسئله روزبهروز گسترش پیدا میکند.
بدبین کردن مردم به فعالیت اقتصادی
دومین کاری که استعمار کرد این بود که مسلمانها ازجمله روحانیت را به کار اقتصادی بدبین کرد. آنها با در دست گرفتن قدرت اقتصادی دارند در دنیا کارشان را پیش میبرند. مارکس میگوید که قدرت سیاسی در دست کسی است که قدرت اقتصادی در دست اوست. یعنی امروز در آمریکا 6 میلیون بیشتر یهودی نیستند ولی کنگره و مجلس سنا و شورای روابط خارجی امریکا و کاخ سفید همه در دست آنهاست. علتش این است که موقع انتخابات -چون پولدار هستند- پول خرج میکنند نماینده را میفرستند به مجلس و او در مجلس حرف او را میزند.
راه علاج باورهای غلط
این نگاه قابل جبران است. الآن به نظرم بهترین فصل است. با طرحی که آقا مطرح کردند که راهحل مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتی است و اقتصاد مقاومتی را بهگونهای باید در جامعه اجرا کنند که همه را درگیر کند. نه اینکه دوباره اقتصاد دولتی شود. اقتصاد دولتی جوابگو نیست. حضرت آقا در پیام اخیرشان روی دو مسئله در اقتصاد انگشت گذاشتند که مشکل اقتصاد کشور دو چیز است یکی «اقتصاد دولتی» و دیگری «اقتصاد نفتی» است. اگر بتوانیم اقتصاد نفتی را کنار بگذاریم، تحریمها چهکار میتوانند بکنند.
ریشههای این تفکر آیا به اخباریگری بازنمیگردد؟
مادامی که اختلافات علمی در محدوده حوزه های علمی است چندان نمود اجتماعی ندارد. بیشتر در کتب مطرح است. شیخ صدوق کتاب اعتقادات مینویسد، شیخ مفید هم نقد میکند. به هیچ جای عالم هم برنمیخورد. وقتی عملکرد فقها و علما تبدیل به فرهنگ جامعه شد ما آسیب جدی دیدیم. بحث اخباریگری (که البته بحث است که اخباریگری یعنی چه از کجا شروع شده و چگونه است.) وقتی در تاریخ، به یک جریان فکری تبدیل شد، دشمن و استعمار نیز در هر دورهای از آن استفاده میکند.
ریشه اختلاف اخباری و اصولی
ریشه اختلاف اخباریگری و اصولی در شیعه به دو شکل بازمیگردد: منابع دینشناسی و روش دینشناسی؛ در اینکه منابع دینشناسی چیست اصولیون چهار منبع را مطرح کردند: کتاب، سنت، اجماع و عقل. اخباریون میگویند اجماع و عقل از اهلسنت آمده است و ربطی به ما نداشته است، منابع ما کتاب و سنت است. در روش نیز معتقدند ظن و ظنون هیچ اعتباری ندارد.
اخباریگری دو سه بار در بستر تاریخ صعود و سقوط داشته است. یک دوره بعد از تصمیمگیری یا فتاوای «ابنجنید اسکافی» و «ابن ابی عقیل» بود. این دو نفر از علمای شیعه و به یک معنا استاد شیخ مفید هم هستند بهاصطلاح امروزیها خیلی روشنفکر بودند. یکی حتی تا جایی پیش رفت که قیاس را نیز بهعنوان یکی از مدارک استنباط احکام پذیرفت؛ یعنی اینقدر عقلگرا بود؛ لذا در شیعه بایکوت شد. شیخ در مکاسب گهگاه حرفهایی از این دو نفر نقل میکند و تعبیر «فاضلین» را به کار میبرد.
ریشه اختلاف اخباریگری و اصولی در شیعه به دو شکل بازمیگردد: منابع دینشناسی و روش دینشناسی
البته میتوان گفت این حرکت تندی که «ابنجنید اسکافی» و «ابن ابی عقیل» شروع کردند بهگونهای بازخورد ضعفهای ما بوده است یعنی ما به دلیل اینکه تا سال 260 معصوم داریم، دیگر احساس نیاز نمیکردیم. سنیها عصر غیبتشان از سال 11 هجری شروع میشود. آنها چون نیاز داشتند، سریع دنبال تفریع و استنباط رفتند؛ لذا اجتهاد آنها خیلی جلوتر از ماست. علم رجال را نیز آنها تأسیس کردند. اخباریگری حرکت تند دیگری است در برابر این جریان. شیعه ازنظر کلامی دو جریان دارد: جریان عقلی به رهبری شیخ مفید و جریان حدیثی (نمیتوان گفت اخباری) به رهبری شیخ صدوق. با وجود شاگردان زبد? شیخ مفید مثل شیخ طوسی و سید مرتضی جریان عقلی غلبه یافت.
شیخ صدوق متوفای 381 است و شیخ مفید متوفای 413، سید مرتضی متوفای 436 و شیخ طوسی متوفای 460. اینها در دوره قرن 4 و 5 که اوج تمدن اسلامی است در بغداد هستند؛ لذا ازنظر زمینه فکری پذیرش بیشتری وجود دارد.
اخباریها بار دیگر در دوران صفویه قدرت یافتند. یکی از دلایل رشد اخباریگری، شکست صفویه است یعنی مردم تلاش کردند حکومتی دینی سرپا بماند، با این ذهنیت که دین حاکمیت پیدا کند. حتی «شیخ حر عاملی» در کتاب «عمل العامل» نام 300 نفر از علمای «جبل عامل» را میآورد که از لبنان به ایران آمدند تا حکومت نیمبند صفویه را حفظ کنند. لیدر آنها شیخ بهایی بود. «علامه مجلسی»، «شیخالاسلام» میشود. این اصطلاح برای سنیهاست، مثل جایگاه «ولیفقیه» است با محدودیتهایی. ولی آرامآرام حکومت صفویه به فساد کشیده شد و انتظارات مردم برآورده نشد و مذهبیها خود را کنار کشیدند.
این فساد که از جانب روحانیت نبود، از طرف پادشاهانش بود.
ما الآن نیز داریم به همین درد مبتلا میشویم. درواقع تفکر اصولی شکست خورد. تفکری که بر اساس آن مبانی میتوانستیم حکومت تشکیل دهیم. این تفکر با حکومت همراهی کرد؛ لذا فضای فکری برای حرکت اخباریگری آماده شد. الآن در مشهد دو جریان مهم در حال فعالیتند. یکی از آنها شیخیه و دیگری اخباریها هستند که البته شیخیه با اخباری فرق دارد. اینها الآن یک جریان فرهنگی قوی و تأثیرگذار هستند.
ادامه دارد ...
گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضوی
جریان شیخیه و اخباریون در مشهد فعال هستند
حجت الاسلام والمسلمین دکتر مرتضوی با اشاره به رشد تفکر اخباری گری در مشهد گفت: الآن در مشهد دو جریان مهم در حال فعالیتند. یکی از آنها شیخیه و دیگری اخباریها هستند که البته شیخیه با اخباری فرق دارد. اینها الآن یک جریان فرهنگی قوی و تأثیرگذار هستند.
دوره صفویه اولین روابط دیپلماتیک ما با غرب برقرار شد
من سال 52 وارد حوزه مشهد شدم. سال 62 به قم رفتم و سال 70 به مشهد بازگشتم. اطلاعاتی که از مشهد دارم مربوط به این دوره است. دربار? جریانشناسی حوزه چند تقسیم میتوان ارائه کرد: جریانهای فکری فرهنگی، جریانهای علمی و جریانهای سیاسی. جریانهای اقتصادی که عموماً خارج از بحث است.
قبل از ورود به بحث پیشینهای از ارتباط با غرب عرض کنم. ما حدود 4 قرن است که با غرب ارتباط داریم. در دوره صفویه اولین روابط دیپلماتیک ما با غرب برقرار شد. یکی از آثار مثبت صفویه این بود که توانستند حکومت ملوکالطوایفی را در کشور از بین ببرند و یک حکومت متمرکز با اندیشه دینی تأسیس کنند. اینکه پایبندی آنها به دین چقدر بوده است جای بحث ما نیست. در کنار این حکومت، حکومت
استعمار در 200 سال اخیر نظر خاصی نسبت به علما داشته و دو جریان فکری را راه انداخته است
قدرتمند دینی دیگری وجود دارد به نام عثمانی. عثمانیان بر تمام دنیای اسلام حکومت میکردند بهجز منطقه ایران. امپراتوری عثمانی با فتح جنگهای صلیبی به دست سلطان محمد عثمانی و شکست امپراتوری روم را به وجود آمد. غرب در یک نقش منفی سعی میکرد همیشه بین ما و عثمانی درگیری ایجاد کند تا هر دو را تضعیف کند.
غرب در درگیریها و جنگهای مذهبی که بین صفویه و عثمانیه اتفاق افتاد نقش اساسی داشت.همچنان که امروز داعش را سازماندهی میکنند. ریشه فکری برخی از رفتارهای داعش در منابع اهلسنت هست اما اینکه این اختلافات را به جریان سیاسی تبدیل کنیم، آنها را مسلح کنیم و امکاناتی در اختیارشان بگذاریم و با حکومتها درگیر کنیم فقط کار استعمار است. مثلاً یکی از افکار داعش این است که مخالفت و کشتن شیعه را جایز میداند، حتی این کار را مجوزی برای رفتن به بهشت میداند. این افکار متعلق به امروز نیست و در تاریخ هست.
استعمار، علما را به سیاست بدبین کرد
استعمار در 200 سال اخیر نظر خاصی نسبت به علما داشته و دو جریان فکری را راه انداخته است استعمار با یک تلاش حسابشده مسلمانها، بهخصوص شیعه را نسبت به سیاست بدبین کرده است. آنها سیاست را چیز کثیفی نشان دادهاند. این نگاه را حتی در سطح مرجعیت بالابردهاند؛ به این معنا که سیاست با دین سازگاری ندارد. آثار این نوع تفکر را بعد از مشروطه تا انقلاب اسلامی بهوضوح میتوان دید.
قبل از انقلاب اگر میخواستند آخوندی را خراب کنند و عدالتش را زیر سؤال ببرند که حتی نتواند امامت جماعت یک مسجد را هم به دست بگیرد میگفتند «سیاسی است» و این اتهام کافی بود. امام در پیام منشور روحانیت به این مطلب اشاره میکند. این جریان در حوزههای علمیه تأثیر فراوانی گذاشته است. بهقدری کارکردهاند که برخی باورشان شده است که واقعاً سیاست با دین منافات دارد.
سیاست پدرسوختگی نیست
وقتی قرار شد امام در سال 43 از زندان بیرون بیاید، پاکروان (رئیس ساواک) از طرف شاه میرود تا با امام ملاقات کند. این خاطره را خود امام نقل میکند. پاکروان به امام میگوید من مأمورم از طرف اعلیحضرت آزادی شما را اعلام کنم. در ضمن میخواهم چیزی بگویم. ازجمله نصیحتهایی که به امام میکند این است که؛ وقتی بیرون رفتید در سیاست دخالت نکنید، سیاست کثیف است، سیاست چنین و چنان است. بعد آخر میگوید: سیاست یعنی پدرسوختگی و این با شأن مرجعیت سازگاری ندارد. امام میگوید من هم به او گفتم سیاست به این معنا نیست.
این ترفند استعمار در دنیای اسلام به ثمر نشست؛ لذا در آستانه پیروزی انقلاب، مشکل تاریخی ما این بود که برخی علما، دیر به صحنه آمدند. الآن هم آسیب جدیمان همین است یعنی باز به دلیل عملکرد سیاسیون و اینکه اکثر مذهبیهایمان تصویر درستی از حکومت دینی ندارند، ازجمله بخشی از روحانیت که چنین ذهنیتی دارند و تصور میکنند که حکومت دینی حکومتی است که در آن هیچ اشتباهی اتفاق نیفتد خودشان را کنار کشیدند و متأسفانه این مسئله روزبهروز گسترش پیدا میکند.
بدبین کردن مردم به فعالیت اقتصادی
دومین کاری که استعمار کرد این بود که مسلمانها ازجمله روحانیت را به کار اقتصادی بدبین کرد. آنها با در دست گرفتن قدرت اقتصادی دارند در دنیا کارشان را پیش میبرند. مارکس میگوید که قدرت سیاسی در دست کسی است که قدرت اقتصادی در دست اوست. یعنی امروز در آمریکا 6 میلیون بیشتر یهودی نیستند ولی کنگره و مجلس سنا و شورای روابط خارجی امریکا و کاخ سفید همه در دست آنهاست. علتش این است که موقع انتخابات -چون پولدار هستند- پول خرج میکنند نماینده را میفرستند به مجلس و او در مجلس حرف او را میزند.
راه علاج باورهای غلط
این نگاه قابل جبران است. الآن به نظرم بهترین فصل است. با طرحی که آقا مطرح کردند که راهحل مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتی است و اقتصاد مقاومتی را بهگونهای باید در جامعه اجرا کنند که همه را درگیر کند. نه اینکه دوباره اقتصاد دولتی شود. اقتصاد دولتی جوابگو نیست. حضرت آقا در پیام اخیرشان روی دو مسئله در اقتصاد انگشت گذاشتند که مشکل اقتصاد کشور دو چیز است یکی «اقتصاد دولتی» و دیگری «اقتصاد نفتی» است. اگر بتوانیم اقتصاد نفتی را کنار بگذاریم، تحریمها چهکار میتوانند بکنند.
ریشههای این تفکر آیا به اخباریگری بازنمیگردد؟
مادامی که اختلافات علمی در محدوده حوزه های علمی است چندان نمود اجتماعی ندارد. بیشتر در کتب مطرح است. شیخ صدوق کتاب اعتقادات مینویسد، شیخ مفید هم نقد میکند. به هیچ جای عالم هم برنمیخورد. وقتی عملکرد فقها و علما تبدیل به فرهنگ جامعه شد ما آسیب جدی دیدیم. بحث اخباریگری (که البته بحث است که اخباریگری یعنی چه از کجا شروع شده و چگونه است.) وقتی در تاریخ، به یک جریان فکری تبدیل شد، دشمن و استعمار نیز در هر دورهای از آن استفاده میکند.
ریشه اختلاف اخباری و اصولی
ریشه اختلاف اخباریگری و اصولی در شیعه به دو شکل بازمیگردد: منابع دینشناسی و روش دینشناسی؛ در اینکه منابع دینشناسی چیست اصولیون چهار منبع را مطرح کردند: کتاب، سنت، اجماع و عقل. اخباریون میگویند اجماع و عقل از اهلسنت آمده است و ربطی به ما نداشته است، منابع ما کتاب و سنت است. در روش نیز معتقدند ظن و ظنون هیچ اعتباری ندارد.
اخباریگری دو سه بار در بستر تاریخ صعود و سقوط داشته است. یک دوره بعد از تصمیمگیری یا فتاوای «ابنجنید اسکافی» و «ابن ابی عقیل» بود. این دو نفر از علمای شیعه و به یک معنا استاد شیخ مفید هم هستند بهاصطلاح امروزیها خیلی روشنفکر بودند. یکی حتی تا جایی پیش رفت که قیاس را نیز بهعنوان یکی از مدارک استنباط احکام پذیرفت؛ یعنی اینقدر عقلگرا بود؛ لذا در شیعه بایکوت شد. شیخ در مکاسب گهگاه حرفهایی از این دو نفر نقل میکند و تعبیر «فاضلین» را به کار میبرد.
ریشه اختلاف اخباریگری و اصولی در شیعه به دو شکل بازمیگردد: منابع دینشناسی و روش دینشناسی
البته میتوان گفت این حرکت تندی که «ابنجنید اسکافی» و «ابن ابی عقیل» شروع کردند بهگونهای بازخورد ضعفهای ما بوده است یعنی ما به دلیل اینکه تا سال 260 معصوم داریم، دیگر احساس نیاز نمیکردیم. سنیها عصر غیبتشان از سال 11 هجری شروع میشود. آنها چون نیاز داشتند، سریع دنبال تفریع و استنباط رفتند؛ لذا اجتهاد آنها خیلی جلوتر از ماست. علم رجال را نیز آنها تأسیس کردند. اخباریگری حرکت تند دیگری است در برابر این جریان. شیعه ازنظر کلامی دو جریان دارد: جریان عقلی به رهبری شیخ مفید و جریان حدیثی (نمیتوان گفت اخباری) به رهبری شیخ صدوق. با وجود شاگردان زبد? شیخ مفید مثل شیخ طوسی و سید مرتضی جریان عقلی غلبه یافت.
شیخ صدوق متوفای 381 است و شیخ مفید متوفای 413، سید مرتضی متوفای 436 و شیخ طوسی متوفای 460. اینها در دوره قرن 4 و 5 که اوج تمدن اسلامی است در بغداد هستند؛ لذا ازنظر زمینه فکری پذیرش بیشتری وجود دارد.
اخباریها بار دیگر در دوران صفویه قدرت یافتند. یکی از دلایل رشد اخباریگری، شکست صفویه است یعنی مردم تلاش کردند حکومتی دینی سرپا بماند، با این ذهنیت که دین حاکمیت پیدا کند. حتی «شیخ حر عاملی» در کتاب «عمل العامل» نام 300 نفر از علمای «جبل عامل» را میآورد که از لبنان به ایران آمدند تا حکومت نیمبند صفویه را حفظ کنند. لیدر آنها شیخ بهایی بود. «علامه مجلسی»، «شیخالاسلام» میشود. این اصطلاح برای سنیهاست، مثل جایگاه «ولیفقیه» است با محدودیتهایی. ولی آرامآرام حکومت صفویه به فساد کشیده شد و انتظارات مردم برآورده نشد و مذهبیها خود را کنار کشیدند.
این فساد که از جانب روحانیت نبود، از طرف پادشاهانش بود.
ما الآن نیز داریم به همین درد مبتلا میشویم. درواقع تفکر اصولی شکست خورد. تفکری که بر اساس آن مبانی میتوانستیم حکومت تشکیل دهیم. این تفکر با حکومت همراهی کرد؛ لذا فضای فکری برای حرکت اخباریگری آماده شد. الآن در مشهد دو جریان مهم در حال فعالیتند. یکی از آنها شیخیه و دیگری اخباریها هستند که البته شیخیه با اخباری فرق دارد. اینها الآن یک جریان فرهنگی قوی و تأثیرگذار هستند.